پسر کوچولوی ما
آراد عزیزم پسر گلم سلام سه روزه که وارد هشتمین ماه زندگیت شدی عزیزم. توی این مدت خیلی لحظات سخت و در عین حال شیرینی رو واسمون رقم زدی. حسابی شدی عزیز زندگی من و بابایی. دیگه می تونی به تنهایی بشینی. روز به روز کنترلت روی نشستن بیشتر میشه. نمی دونی چقدر حمام کردنت راحتتر شده. بار آخری که بردمت حمام راحت توی تشت بادیت نشستی و همش دنبال اون مرغابیای توی آب بودی. تازه جدیدا یکم حرکات موجی از خودت نشون میدی. کاملا مشخصه که از این کار حسابی کیف می کنی. یه روز دست زدن بهت یاد دادم. باورم نمیشه از اون روز خیلی قشنگ دست می زنی. یه دستت بازه و یه دستت مشت و محکم به هم می کوبیشون. نمی دونی وقتی با اون چشمای نازت دایم دنبالم...
نویسنده :
مادر دردانه
14:43